سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عبرت اندوزی به راه راست می کشاند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :1
کل بازدید :12422
تعداد کل یاداشته ها : 8
103/1/10
12:55 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
HM[8]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
بهمن 91[3]

 

hossein mehri 6 عکس های جدید حسین مهری   hossein mehri 17 عکس های جدید حسین مهریhossein mehri 18 عکس های جدید حسین مهری

رشتتون چیه؟رنگ مورد علاقتون چیه؟

 1- دیپلم گرافیکم. 2- من همیشه رنگهای تیـــره رو بیشتر دوست داشتم و دارم. نه فقط مشکی اما خاکستری و تیره همه ی رنگها رو دوست دارم.

 دوست دارید با چه جور آدمی ازدواج کنید؟

صد در صد همه دوست دارن همسر آینده شون نجیب و اهل زندگی باشه ،اما از نظر ظاهری دست خداست (با خنده)

 

چطوری میتونم ببینمتون؟؟؟؟

راستش دست من نیست که بخوام یه جایی رو مشخص کنم بگم من 24 ساعته اونجام و بیاین اونجا، بعضی وقتا موقعیتش فراهم میشه مثلا واسه برنامه خوشا شیراز که رفته بودم شیراز خیلی از دوستان اومده بودن اونجا و استقبال گرمی کردن که جا داره ازشون تشکر کنم.

 

تا حالا دوست داشتید با بازیگر خاصی هم بازی بشید یا نه؟؟؟؟؟

ماشین تون چیه؟؟؟؟؟؟

واسه من فرقی نمیکنه که بازیگر مقابلم کی باشه در درجه اول واسم فیلم نامه مهمه ، اما در کل بدم نمیاد که با بازیگرای با تجربه و بزرگ ،هم بازی بشم.

مدل ماشینمم بخدا بالا نیست (با خنده)

 

آقای مهری بیشتر نقش های جدی رو دوست دارین بازی کنید یا طنز رو؟

من همیشه کارکتر های جدی رو بیشتر دوست داشتم و دارم اما بدم نمیاد طنز رو هم تجربه کنم.

 

تا حالا عاشق کسی نشدید؟؟؟؟؟؟

همه ی ادم ها تو زندگیشون عشق رو تجربه کردن من هم مثل همه اما در حال حاضر عاشق خانوادمم.

 

و آخرین گفته سال ؟؟؟؟

شیشه می شکند و زندگی می گذرد.

نوروز می اید تا به ما بگوید تنها محبت ماندنی است

پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت.


91/11/8::: 12:44 ع
نظر()
  
  

بیوگرافی بهنام صفوی +عکس

بیوگرافی بهنام صفوی +عکس

 

 

بیوگرافی بهنام صفوی +عکس

 

 

بیوگرافی بهنام صفوی +عکس

 

.تاریخ دقیق و محل تولد: پانزدهم تیرماه 1362 - آبادان

. ویژگی ماه تولد: انرژی گرفتن ازنور مهتاب!

 .پدر (نام،شغل و سن):محمدعلی - متولد 1331 - کارمند بازنشسته

.مادر (نام،شغل و سن):سعیده - متولد 1338 - خانه دار هستند

.همسر:دارم

.اهل محله - ساکن محله:تا 16سالگی در محله فارابی ماهشهر بودم - الان ساکن سعادت آباد هستم

.خواهر:دو تا خواهر دارم با نام های بهناز و مهرناز

 .برادر:ندارم

.تحصیلات:مهندسی عمران از دانشگاه نجف آباد اصفهان

.بهترین و بدترین درس دوران تحصیل:
بهترین: فیزیک

بدترین: عربی

.تسلط به زبان خارجی:انگلیسی در حد معمولی

.بارزترین ویژگی اخلاقی ات:خیلی صبورم

.عصبانیت:سعی می کنم عصبانی نشوم اما اگر بشوم...

.عاشق شدی؟یک بار - تقریبا 23 سالگی

.تکیه کلام:بابا ایول!

.نقطه ضعف:زیادی خونسردم

.اولین بار که خواندی:آهنگ بندری محلی. فکر کنم 4 - 5 سالم بود با تنبک می زدم و می خواندم

.خواننده محبوب:ونجلیس

.هنرپیشه مرد:پرویز پرستویی، رابرت دنیرو و هریسون فورد

 .هنرپیشه زن:هدیه تهرانی و کامرون دیاز

 .برنامه تلویزیونی محبوب:اخبار شبکه خبر

 .تیم فوتبال باشگاهی:تمایلم به استقلال بیشتر است و رئال مادرید

.شخصیت کارتونی محبوب:شرک

.اتومبیل محبوب و اتومبیلی که داری:هامر ، الان پژو 206 دارم

.گل:رز

.پرطرفدارترین ترانه ات:تمنا و عشق من باش

 .تعداد و فروش کل آلبوم هایت:یک آلبوم داشته ام به نام عشق من باش - تا الان بیش از 150 هزار نسخ

 .بهترین روز زندگی ات:روز قبولی در دانشگاه

.هنری که هنوز رو نکرده ای:فکر میکنم بازیگری

.سفر به کره ماه:خیلی زیاد دوست دارم، عاشق نجومم

. اگر جادوگر بودی...:سعی میکردم ریشه کینه ها و دشمنی ها را از بین ببرم و همه جا صلح و آرامش برقرار باشد

. شهر و کشور محبوب:شهر ماهشهر - کشور ایران

.مرد شماره یک جهان:حضرت محمد(ص)

 .بهترین دوستت:سیروان خسروی

.اهل تیپ و مدی هستی:به خوش تیپ بودن و زیبایی اهمیت می دهم اما به مد عقیده ای ندارم

.لباس مارک دار محبوب:انرژی و دیزل

.عطر محبوب:پاکو رابان

.سایت اختصاصی: www.behnam-safavi.com

.نام آخرین ترانه زندگی ات:سلامی دوباره

.چند ساعت در روز می خوابی؟:ساعت 3 نیمه شب می خوابم و 11 صبح بیدار می شوم

.بدترین استعدادت در...: دست خط بدی دارم

.بدترین روز زندگی ات:روزی که بخواهم از عزیزانم خداحافظی کنم

.بدترین خوابی که دیدی:خواب دیدم که پولدار شدم وقتی بیدار شدم دیدم خبری نیست!

.ازیگری در سینما:فکر می کنم یکی دیگر از علایق شخصی ام است و اگر امکانش باشد بازی می کنم

.اگر فیلمساز بودی درباره زندگی چه کسی یا چه موضوعی فیلم می ساختی؟ : معمولا فیلم های کمدی و ترسناک رو دوست دارم

.آرزوی محال:آرزوی محال: دوست دارم همیشه باشم!

. مرگ : خیلی شیرین و به نظر من پل ارتباط بادنیای دیگر

منبع


91/11/22::: 9:58 ص
نظر()
  
  

 

نیما

شاهرخ شاهی متولد 17 مرداد 1360 است ،در تهران به دنیا آمده و بزرگ شده ی ولنجک است ، الان هم در ولنجک زندگی می کند، متاهل است ویک خواهر بزرگتر ازخودش به نام نیلوفر دارد، فارغ التحصیل مهندسی عمران از دانشگاه تهران است ،عاشق فیلمهای ترسناک است ،یکی از دوستان وی برای حضور در تست بازیگری شرکت کرد و از نیما خواست تا برای گرفتن تست همراهش برود که آنجا بود نیما شاهرخ شاهی به صورت خیلی اتفاقی توسط کارگردان مورد تایید واقع شد وبا بازی در نقش امیرعلی در فیلم مکس (سامان مقدم، 1382) به سینما آمد. اما سه سال طول کشید تا با بازی در نقش اول فیلم پارک وی (فریدون جیرانی، 1385) بدرخشد.به بازی امین حیایی و گوهر خیراندیش علاقه زیادی دارد ، بهترین فیلم خود را پارک وی میداند و اعتقاد دارد زحمت های زیادی برای این نقش کشیده است ، بیشتر دوست دارد نقش منفی بازی کند و به همین خاطربازی کردن در فیلم کیش و مات را پذیرفت ،معتقد است اصولا باید یک هنرمند لباسهای زیادی داشته باشد ولی اصلا به مد اهمیت نمی دهد وفقط قشنگی لباس و رنگ بندی برایش مهم است نه مد لباس ،دوست دارد نقشش در تاریخ سینمای ایران ثبت شود و روز به روز بهتر شود


91/11/6::: 3:27 ع
نظر()
  
  

 

بیوگرافی شهنام شهابی

شهنام شهابی متولد اردیبهشت ماه 1361 در تهران است ، لیسانس ادبیات نمایشی دارد و یک خواهر و 2 برادر دارد ، پدرش دندانپزشک و مادرش خانه دار است ، از 8 سالگی وارد این حرفه شده ، او کارگردان فیلم های کوتاه بوده و بازی در سینما را از سال 1373 با فیلم «شاخ گاو» به کارگردانی «کیانوش عیاری» آغاز کرده است. به خوانندگی علاقه ‌ دارد، در سریال تاوان هم چند ترانه ‌ ای را اجرا کرد ،خوانندگی برای او چندان جنبه حرفه ‌ ای ندارد و بیشتر دلی است.

 مصاحبه با شهنام شهابی در ادامه مطلب   

 

شهنام شهابی خودش رو چگونه معرفی می کنه ؟

 متولد 1361/2/17 ، لیسانس نمایش ، دو خواهر و یک برادر دارم ، پدرم دکتر دندانپزشک است ومادرم خانه دار …

شهنام شهابی کسی است که از سن 8 سالگی وارد کار بازی شده و پله پله سختی کشیده و خداکمکش کرده … آدم خجالتی و یکمی هم مهربونه ….

 چه چیز بازیگری تو رو به طرف خودش جذب کرد ؟

از سن 8 سالگی که وارد این کار شدم آن زرق و برقش و برای فرار از مدرسه و بعد کمی که بزرگتر شدم دوست داشتم مردم مرابشناسند .

8 سالگی در چه فیلمی بازی کردی ؟

شاخ گاو به کارگردانی کیانوش عیاری ..


 

سخت ترین کار زندگیت ؟

رفتن به دندانپزشکی !

یکی از خوش شانسی هات ؟

داشتن پدر و مادر خیلی خوب که همیشه کمکم کردند !

 خصوصیت اخلاقیت ؟

خجالتیم !

 

 وقتی برای اولین بار جلوی دوربین رفتی چه حسی داشتی ؟

در سن 8 سالگی کمی خجالت می کشیدم و اعصابم خورد میشد که اصطلاحاتی که به کار می بند یعنی چه ؟ یک بار گفتند کلوزآپش و ببندید منم به خودم گفتم کجام رو می خواهند ببندند؟

 در سریال تاوان با صدای خودت خواندی ؟ چه شد که کار موسیقی کردی و به سمت خوانندگی رفتی ؟

من در عرصه رادیو هم کار کرده ام ، 4 سال پیش یکی از دوستانم به من پیشنهاد خوانندگی داد و گفتم من از خوانندگی چیزی نمی دانم ولی رفتم و یه کاری را خواندم و استقبال خوبی از آن شد چند کار پشت سر هم کار کردم و درگیر موسیقی شدم ، شهرام شاه حسینی کار مرا دید و گفت : تو این کار هومن خواننده اس خودت بخون !

 چه وقت موسیقی ما به فالش شنیدن نزدیک میشود ؟

من خودم سعی می کنم موسیقی بد گوش ندهم اتفاق بدی که در جامعه ما افتاده است هرکسی بدون هیچ تجربه ای و اطلاعاتی میاد و کاری را انجام می دهد . گوش مردم به بد شنیدن عادت کرده است و این خیلی برای موسیقی ما بد است .

 ساز تخصصی ات چیست ؟

کیبورد .

 گوش خراش ترین ساز زندگیت ؟

گیتار الکتریکی

 چه قدر کار موسیقی به تو آرامش می دهد ؟

تمام زندگی من موسیقی است

 اگر بگویند دیگر حق نداری کار کنی چه عکس العملی نشان خواهی داد ؟

گریه می کنم !

چرا ؟

چون در این سالها بودم و به آن عادت کردم و با آن زندگی کردم .

 حرف آخر ؟

امیدوارم مخاطبان به ویژه جوانان از دیدن این سریال راضی باشند و قول می دهم تا مردم دوستم داشته باشند و مرا بخواهند کار کنم


  
  

      

بیوگرافی احسان علیخانی از زبان خودش

در آبان هزار و سیصد... به دنیا آمدم، فرزنداخرخانواده و ساکن منطقه هروی تهران هستم و دانشجوی مدیریت بازرگانی.

.در دوران مدرسه درسخوان ولی شیطون بودم و مدیر مدرسه برای مهار این شیطنت مرا مبصر کلاس کرد.

.در دوران دبیرستان یک سال درتیم نوجوانان پرسپولیس و یک سال درسایپا بازی کردم و به علت3بارشکستگی پا دیگر قادر به بازی در چمن نبودم وسرغ فوتسال و تنیس رفتم.

• به نظر من سخت‌ترین قسمت زندگی، انتخاب همسر است.

• در سال 77 وارد عرصه تئاتر شد و کم‌کم به تلویزیون راه پیدا کردم. به پیشنهاد دوست عزیز مقابل دوربین رفتم و برنامه‌هایی از قبیل صبح بخیر ایران، مروارید، قله‌های افتخار و باشگاه مهرورزان را اجرا کردم.

همچنین برنامه صبح آمد هم اجرا کردم.

• اولین برنامه زنده‌ای که اجرا کردم در سال 80 به عنوان مجری مهمان در روز تولد حضرت امیر بود.

• از اعتماد به نفس بالایی برخوردارم و این بهترین خصیصه در زندگی‌ام است.

• اگر مجری‌گری نمی‌کردم شاید خبرنگار می‌شدم.

• بهترین هدیه‌ام، دوچرخه‌ای بود که در سن 5 سالگی از مادرم گرفتم.

• بیادماندنی‌ترین برنامه‌ای که اجرا کردم، روز سالگرد «صبح آمد» بود که در قوچان اجرا کردیم.

• سعی می‌کنم در اجرا تپق نزنم، اگر هم اتفاق بیفتد به نوعی برطرف می‌کنم

• به جز کارهای اجرا، یک شرکت تبلیغاتی دارم و تیزر می‌سازم.

• یکی از دلایل پیشرفت انسان، وجود رقیب است، هنگامی که آدم رقیب نداشته باشد، ممکن است در جا بزند.

• اگر رقیب من، رقابت ناسالمی انجام دهد، سعی می‌کنم به او محترمانه تذکر بدهم، اما آن طور نیست که خدای ناکرده مقابل بیننده همدیگر را خراب کنیم، چرا که آنتن تلویزیون حرمت خاصی دارد.

• در برنامه جزر و مد از خودم و فرزاد حسنی‌کلی شایعه شنیدم و خواندم و همچنین شایعه شده بود که من نوه دختری مرحوم منوچهر نوذری هستم!

• پژو glx دارم و از رانندگی خیلی خوشم می‌آید، اگر جایی را پیدا کنم، پایم را تا آخر روی پدال گاز فشار می‌دهم. گاهی اوقات هم به اتفاق دوستانم به پیست اتومبیلرانی می‌روم.

• خانواده‌ام بیشتر دنبال تحصیل و علم و این طور چیزها هستند.

• مردم ما منتقدهای باهوشی هستند و نقد را به معنای واقعی کلمه خوب انجام می‌دهند و خالصانه می‌گویند: حتی بهشون دروغ بگی، خوب می‌فهمند، این قدر برخورد با مردم رو دوست دارم که خدا

می‌دونه، بعضی‌ها هم طوری کارشناسی انتقاد می‌کنند.

• اعتبار مجری‌گری مرا مردم مشخص می‌کنند.

• برای این‌که تاریخ مصرف یک مجری طول بکشد باید یا کم‌ کار کند یا خیلی حرفه‌ای‌، در غیر این صورت برای بیننده خسته‌کننده می‌شود.

• شهرت مثل لبه تیغ است، یک سمت خوب یک سمت بد، خیلی‌ها هم که به شهرت می‌رسند، ممکن است پشیمان شوند.

• گفته‌هایی در اجرا بر زبان آوردم که مردم به من گفتند این حرف‌ها در اندازه تو نیست، و همان امر باعث شده که دلم در اجرا بشکند.

• بهترین مجری برنامه‌های زنده را نمی‌توانم معرفی کنم.

• طرفدار تیم خاصی هستم، اما نمی‌توانم بگویم، این که در حال حاضر پیراهن قرمز تن من است، دلیل نمی‌شود پرسپولیسی باشم، البته شاید هم باشم.

• رنگ قلب همه مردم دنیا سفید است، این خودمان هستیم که دل‌هایمان را رنگ می‌کنیم.

• این‌که بتوانم کسی را شاد بکنم، مرا شاد می‌کند.

• گناه کردن و سپس از عذاب وجدان می‌ترسم، می‌ترسم که خدای ناکرده عاقبت به خیر نشوم.

• بهترین غذایی که دوست دارم در بیرون از منزل بخورم پیتزا است.

• می‌گویند، 106 کیلو وزنم است، می‌گویند شکمو هستم.


91/11/6::: 1:38 ع
نظر()
  
  

سام درخشانی

سام درخشانی متولد 31 تیر ماه سال 54 می باشد و چون زیاد بدنبال فال و طالع بینی نیست از خصوصیات متولدین سال 54 نیز بی اطلاع است و تنها فکر می کند که سال 54 باید سال گربه یا ببر باشد او می گوید تولد در روز 31 تیر ماه باعث شد که خصوصیات 2 ماه تیر و مرداد در کسی که در یک چنین روزی به دنیا متولد شده است حلول کند . پس اجازه دهید تا طالع بینی این 2 ماه را به شما اشاره کنیم اکثر متولدین تیر و مرداد دارای ویژگی های هنری هستند به طور مثال تمام دوستان سام از نقاش گرفته تا بازیگر متولدین این 2 ماه هستند .

 

سام به طور شخصی به دنبال تولد گرفتن نیست اما دوستانش این کار را برای او انجام می دهند . و هر سال 31 تیر او را غافلگیر می کنند و او هر وقت خواست جبران کند ، دوستانش پیش دستی کرده و خودشان برای خودشان تولد گرفتند . و او کادو گرفتن را به معنی اهمیت قائل شدن می داند و ارزش کادو را بی اعتبار می داند و می گوید مهم این است که به یاد دوستنان باشیم و چیزی را به نشانه احترام به آنها تقدیم کنیم .

سام متولد تهران است زمانی که او به دنیا آمده است پدر او برای کار و ادامه تحصیل رفته بود به انگلیس . او و مادرش به منزل مادربزرگ مادری منتقل شدند خانه مادر بزرگ او در خیابان ستارخوان بود مادر پدر او نیز در خیابان طالقانی می نشستند و او مدام میان این 2 خانه در حال رفت و آمد بود و 4 سال طول کشید تا پدر او به ایران بازگردد . سال 57 انقلاب شد و شرکتی که به پدر او بورسیه داده بودند تعطیل شد و او بازگشت به خانواده و در چراغ برق سرگرم کار خرید و فروش لوازم و قطعات یدکی اتومبیل شد با حضور پدر او به خانواده به خیابان ولیعصر نقل مکان کردند .

سام در نصف شب به دنیا آمد در بیمارستان مهر سر 9 ماه و وزن او نیز 3 کیلو و خرده ای بوده است.

مادر او درگیر کتابی بود که شخصیت اصلیش سام نام داشت سام در واژه نامه عربی به معنی مرگ است و خود او می گوید سام در فارسی به معنی حمایت کننده خانواده می باشد و به درستی این معنی اطمینان ندارد . مادر او اسم سام را با خانواده در میان گذاشت و همه موافقت کردند در نتیجه اسم او سام شد .

او فرزند اول خانواده است سر او در فامیل دعوا بوده مادر او می گوید خاله او هر ماه نصف حقوقش را خرج او می کرده (خوش به حالش) او در بچگی تپلی و سفید بوده با موهای بلوند و چشمهای روشن و میزان تئجهات نسبت به او هرگز کم نمی شد هرچند همه این دوره سنی (بچگی) رو دوست دارند ولی او می گوید که هنوز هر دو خانواده پدری مادری دوستش دارند و هرگز از میزان علاقه شان نسبت به او کم نشده است .

6 سال بعد از او خواهرش به دنیا آمد و اسم او را پانته آ گذاشتند و فرزند آخر نیز 12 سال بعد او متولد شد . و اسم او را شهریار گذاشتند .

او می گوید زمانی اونقدر لوس شده بود که طاقت دعواهای پدرش را نداشت و هرچند زمانی را که نکته اخلاقی را به او متذکر می شد ساعت ها گریه می کرد .

او می گوید بچه شیطونی نبوده اما همواره به سمت انجام کارهای عجیب و غریب متمایل بوده و از تعریف دیگران هم لذت می برده 7،6 ساله که بوده می رفت تو کوچه و ساعت ها کشیک می داد تا وقتی زن ها و پیر زنها زنبیل به دست از راه می رسیدند آنها را تا منزلشان کمک کند او همیشه سعی کرده است تا به دیگران خدمت مند و با آنها خوب باشد .

عاشق بازی های قایم باشک ، لی لی ، هفت سنگ و خرپلیس نیز بوده و متها سرگرمی اول و اخرش پوشیدن لباسهای زورو بود و مدتها در گیر لباس خلبانی بود و خانواده او هم دوست داشتند که او خلبان شود .

دبستان را در دبستان مطهری در خیابان ولیعصر گذراند و هر سال مبصر کلاس می شده و دوران راهنمایی را در مدرسه رازی گذراند . در سال سوم راهنمایی 3 تا تجدید را به خانوادش هدیه کرد و در دوران راهنمایی یکی از مشکلاتش درس زبان بوده ضمن اینکه ریاضی را هم تجدید شد . و دبیرستان او مصاذف شد با دوران بلوغ و افت تحصیلی در دبیرستان رازی 11 تجدید آورد وراه افتاد با پدرش به دنبال نمره گرفتن از دبیرها . 11 تجدیدی تبدیل شد به 8 تجدیدی و در هر حال نتوتنست از امتحانات شهریور ماه نمره قبولی بگیره و در نتیجه مردود شد . و سس به مدرسه جاویدان رفت و در آنجا هم نتوانست از پس دروس اول بر آید و خرداد هم دوباره 3 تا تجدید آورد (بابابابابا این دیگه آخرشه ) و آنقدر سرخورده شد که قصد ترک تحصیل را داشته پدر او به او گفت اگر می خواهی این طوری درس بخوانی بیا پیش خودم کار کن ولی مادر او نگذاشت که او مدرسه را رها کند و در دبیرستان عضو هر گروهی می شد از دوچرخه سواری گرفته تا قایق سواری ، فوتبال و تئاتر .

سال اول و دوم که در تهران تئاتری که در مدرسه داشته در ایران اول شد. و در سال سوم گروهی را تشکیل داد که سر پرستش شد یک گروه نمایشی بود که نمایش هایش را خودش می نوشت .

فوتبال را با حضور در تیم نوجوانان پیام آغاز کرد در سالهای 69،68،67 عضو این تیم بود و بعد به تیم جوانان برق رفت و وقای به رده امید ها رسید پیراهن امید استقلال را به مدت 1 سال پوشید آن موقع عبدالعلی چنگیز مربی آنها بود و او در پست بک چپ توپ می زد و متاسفانه امید استقلال به دسته 2 سقوط کرد همین قضیه او را از فوتبال دور کرد .

او در صحبتهایش گفته آنچنان درس نخواندم اما اولین سالی که دیپلم گرفتم و کنکور دادم به صورت کاملاً اتفاقی در رشته نمایش قبول شدم و 1 سال در دانشگاه آزاد بوده و با قوع اتفاقی در حیطه خانواده او را از ادامه تحصیل بازداشت .

سربازی را هو در سال 79 خرید .

بعد دیپلم وارد حیطه بازیگری شد تا اینکه روزی پول هنگفتی از پدر او خورده شد این قضیه تعادل را از زندگی او دور کرد و این بود که دانشگاه و کلاسهای آموزش را رها کرد و سخت متمرکز مسائل خانواده شد .

و بعد این مسئله چند تئاتر بازی انجام داد که آقای حمید حمزه تلفن زد به او و گفت برای بازی سریال شب زدگان انتخاب شدی .

پدر او به او گفت که کار بازیگری برای او نون و آب نمی شود پس بهتر است که به آن دل نبندی اما او نسبت به هنر بازیگری عشق می ورزید و احساس می کرد که آن پیشنهاد آن هم قبل از مشغول شدن در یک حرفه جدید خواست خدا بوده . سال 78 بوده که این اتفاق افتاد و بی درنگ رفت و این قرار داد و بست . و در این مدت کتابهای مختلف و تماشای فیلم و مشورت با اساتید پرداخت تا بار علمی خود را تؤام با تجربه علمی افزایش دهد تا بازی به بازی کارش پرثمرتر و بهتر شود ..

.با آوردن بحث ازدواج او گفت : ازدواج آرزوی هر جوانی است منتهی تشکیل زندگی مشترک نیاز به شرایطی دارد که در حال حاضر از آنها بی بهرم هر زمان که به امنیت شغلی و مالی دست یابم همسرم را انتخاب خواهم کرد .

و او خدا را شاکر است زیرا تمامی اتفاق هایی را که در طول زندگی برای او افتاده به نفع او بوده و احساس می کند که خدا در ذره ذره از حیاتش جریان دارد و حمایتش می کند . امیدوار است که در حرفه بازیگری باقی بماند و مدارج ترقی را بپیماید .


91/11/6::: 1:16 ع
نظر()